loading...

آئین مستان

متن روضه شب تاسوعا حضرت عباس,متن روضه شب تاسوعا,حضرت عباس,متن روضه حضرت عباس,شب تاسوعا,روضه شب تاسوعا حضرت عباس,روضه شب تاسوعا,روضه حضرت عباس,متن روضه همراه با صوت,متن روضه همراه سبک,آئین مستان,آیین م

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1746 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3819 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 8648 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

عموم اباالفضل یه پهلوونه

قدش بلنده، دستاش قشنگه، ابرو کمونه

یه پهلوونه

حالا یکی از این خان کوچولوها چی گفت:

ما تشنه مونه

خدا می دونه

که این فقط کار عموی پهلوونه

میگن که عباس دلش یه دریاست

چشم امید ما همه به دست اونه

حال توی کدوم خیمه نشستن،این خانم کوچولوها دارن با هم حرف میزنن؟

همه تو خیمه ی ربابند

منتظر یه چیکه آبند

آب رو برا خودشون نمی خوان،می خوان بدن به رباب بده علی اصغر

همه تو خیمه ی ربابند

منتظر یه چیکه آبند

یه ذره آب بچه ی رباب رو نجات می داد،خنک نه،اگه آب داغ هم بود نجات می داد

همه تو خیمه ی ربابند

منتظر یه چیکه آبند

حالا تصمیم گرفتند یکی از بچه ها رو بفرستن خیمه ی عمو

تو چشمامون نبینه اشک

دست عمو کی میده مشک؟

یه خانم دستش رو بلند کرد،اگه گفتی کی بود؟ خانم سه ساله،گفت:من میرم به عمو میگم،داداش اصغرم داره میمیره،حسین........

همه تو خیمه ی ربابند

منتظر یه چیکه آبند

روضه ای که عباس رو کشته اینه،عباس رو عمود نکشت،عباس رو تیغ نکشت ،فرق شکافته نکشت ،تیر به چشم نکشت ،نیزه و سنگ و خنجر و تبر نکشت،مگه این چیزهام بوده،باید باشه که اون قامت رشید تو قبر کوچیک جا بشه،اربعین دوید اومد کنار قبر باباش،گفت:بابا عمه زینب چی میگه،یه قبری رو به من نشون داده میگه:قبر عموته،ولی من باور نکردم،بابا یه قبر کوچولو به من نشون داده،بابا آخه عموم قامتش بلند بوده،توی قبر کوچولو چه طوری جا شده؟یه صورتش اینه که بر اثر جراحت ها،نیزها،جنایت ها این بدن درهم ریخت،آقا زین العابدین علیه السلام این بدن رو جمع کرد،یه صورت دیگه اش اینه، اینقده عباس از خجالت آب شد،حسین.......

 دانلود روضه حضرت عباس (ع)

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2316 زمان : نظرات (0)

حسن خلج

 

باز امشب منادی کوفه

از امامی غریب می خواند

گوشه خانه بانویی تنها

ذکر امن یجیب می خواند

آه بابا به صورتت اصلا

درد و زخم و ورم نمی آید

چه کنم با شکاف زخم سرت

هر چه کردم به هم نمی آید

زینب جان اینکه یه زخمه، پس کربلا میخوای چکار کنی، شمشیردار با شمشیر، نیزه دار با نیزه...

درد دارم بسی و با دردت

باعث درد دیگرم شده ای

ماه ابرو شکسته بابا جان

چقدر شکل مادرم شده ای

دیشب از غصه تا سحر بابا

خواب دیدم و گریه ها کردم

از همان بقچه ای که مادر داد

کفنی باز دست و پا کردم

کاملا از نگاه تو پیداست

کَنده ای دل، مسافری انگار

گر شما می روی برو اما 

 پیش ما راه چاره ای بگذار

کودکانی که نانشان دادی

روزگاری بزرگ می گردند

بنویسند نامه اما بعد 

بی وفا عین گرگ می گردند

یا کشاورز گشته و آن روز

همه افراد خیزران کارند

یا که آهنگری شده آنجا

تیرهای سه شعبه می آرند

آه از شهر نامحرمها

از غم و داغ از مصیبت و هجران

آه ای وای از آن سواران و

نعل هایی که می دهد جولان

علت اینکه گفت: عباس بنشین کجا میری، علت اینه حجت خدا حسابش با قمر بنی هاشم متفاوته، عباس شاید حسین مجبور باشه لب از لب باز نکنه، همونجوری که من مجبور شدم بنشینم تماشا کنم فاطمه ام بره پشت در، اما حساب ما جداست، عباس تو ماموری، تو فقط دور و بر زینب باش حواست به زینب باشه، فرمودند: تو سهم منی تو کربلا عباس، اما عباس تو عباسی. کلی نقشه کشیده بود برای خودش، شب عاشورا نشسته داره شمشیر تیز میکنه، فردا نشونتون میدم پسر علی کیه... چه فردایی شد، کار به کجا رسید، عباس باید از بالای نیزه نگاه کنه، بچه های ابی عبدالله هر کدوم یه طرف فرار می کنن، زن های حرم دامنها شعله ور، هر کدوم به یه سمتی فرار می کنن، یکی صدا میزنه وا محمدا یکی صدا میزنه وا علیا، خانم کوچولو دامنش آتیش بگیره عباس ببینه......

 دانلود روضه شهادت امام علی (ع) و گریز به کربلا

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 15929 زمان : نظرات (0)

 

کی مدینه ز یاد خواهد برد

صحن چشمان گریه پوشت را

صبح تا شب کنار خاک بقیع

ناله و شیون و خروشت را

چشم‌های تو پر شفق می‌شد

در کنار چهار صورت قبر

مصحف دل ورق ورق می‌شد

در کنار چهار صورت قبر

خوب فهمیده حال و روزت را

آنکه امُ البکا تو را خوانده

مادر اشک، مادر ناله

پاره‌های دلت کجا مانده

آه وقت غروب مادر جان

تو و زینب چه عالمی دارید

یکی از دیگری پریشان تر

حال محزون و درهمی دارید

می نشیند عجب غریبانه

ام کلثوم در کنار رباب

می شود روضه خوان مجلستان

روی زرد و نگاه تار رباب

یکی از میهمان نوازی شان

یکی از تیر و دشنه می‌گوید

یکی از هُرم آفتاب و عطش

یکی از کام تشنه می‌گوید

پیش چشمان خون گرفته‌ عشق

از نگاهی کبود می‌گوید

یعنی از ماجرای بی کسی و

خیمه‌ی بی عمود می‌گوید

حرف سقا که پیش می آمد

گریه های سکینه دیدن داشت

ماجرای شهادت عباس

با لب تشنه اش شنیدن داشت:

او به سمت شریعه می‌رفت و

روح از پیکر حرم می‌رفت

همه‌ی دلخوشی خون خدا

صاحب بیرق و علم می‌رفت

همه در آستانه‌ی خیمه

چشمها خیره سمت علقمه بود

ناگهان عطر و بوی یاس آمد

به گمانم شمیم فاطمه بود

بانگ أدرک أخا در آن لحظه

مثل تیری به قلب بابا خورد

رفت سمت فرات اما حیف

بیقرار و خمیده بر می‌گشت

کوه غم روی شانه‌هایش بود

با دو دست بریده بر می‌گشت

ام البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟ گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای حسین آب بیاره، اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن، بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن شکماشون رو خاک گذاشته بودن، رفت آب بیاره، مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد بشیر اینو می گفت، هی می گفت: باریک الله عباسم، خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد، باریک الله عباسم؛ اما خانم جان وسط را یه دست عباس تو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک گرفت، باریک الله عباسم؛ خانم جان تیر به چشمش زدن اما مشک رها نکرد، باریک الله عباسم؛ خانم دست دیگرش بریدن، رنگ ام البنین پرید، گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک الله عباسم؛ یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد، گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم. میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب گرفت، عباسم هلال کن نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند

دیگر مرا ام البنین نخوانید

زیرا که من دیگر پسر ندارم

وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن، مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر اربعاً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباسم بریدن، به شیر خوارمون رحم نکردن؛ یه مرتبه میدیدن از دم در صدای یه خانمی میاد، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد، نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت: خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای، اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسم بغل کردی، حسین...

ام البنین کجایی بشیر خبر آورده

 مژده بده که عباس یه قطره آب نخورده

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 16169 زمان : نظرات (0)

 

ریحانه ی من چه بر سرت آوردند

صد بغض به آه همسرت آوردند

غسل تنت از من چقدر وقت گرفت

یعنی چه به روز پیكرت آوردند

بی بی وصیت کرد: (یا علی غسلنی ولا تکشف انی..) منو از زیر پیراهن غسل بده، من رو شبانه دفن کن. امیرالمومنین فرمود: مشغول غسل دادن شدم به دستورات زهرا عمل کردم، یه وقت دیدن علی دست از کار کشید آی مادر....

غسل تنت از من چقدر وقت گرفت

یعنی چه به روز پیكرت آوردند

با دیدن جسمت بدنم می لرزد

با شستن پهلوت تنم می لرزد

با شستن زخم كوچه های نیلی

ای فاطمه دارد حسنم می لرزد

چشمم به غمه هماره ات افتاده

بر چشم پر از ستاره ات افتاده

وقتي كه رسيد دست من فهميدم

در كوچه دو گوشواره ات افتاده

زهرا رو غسل داد، کفن کرد، وقتی خواست بنده های کفن ببندم، زینبین صدا کرد، حسنین صدا کرد بیاید از مادر توشه برگیرید، امروز روز جدایست، حسن و حسین خودشون را به رو جسد مادر انداختن، دارن ناله می کنن، واحسرتا، وا حزنا، مادر مادر، مادر سلام ما رو به رسول خدا برسون، امیرالمومنین خدا رو قسم خورد، صدای ناله ی زهرا بلند شد، امام حسن و حسین به سینه چسبانید، امیرالمومنین فرمود یه وقت منادی صدا زد علی بچه ها رو بردار ملائکه ی آسمان به گریه شدن، اینجا حسنین تسلی داد، با امام حسن و حسین خداحافظی کرد، گذشت...

نمیدانم چرا هر وقت از یاس میخوانم

کنار یاس قدری روضه عباس میخوانم

یه وقت علقمه بوی یاس گرفت...

مادر برات بمیره اباالفظل اباالفظل

نمی دونم وقتی ابی عبدالله اومد کنار نحر علقمه چی پشت حسین خم کرد، پهلوی شکسته مادر دید یا فرق شکافته ی برادر حسین جان....

ای اهل حرم میر علمدار نیامد

سقای حسین سید سالار نیامد

امشب حرم آل علی آب ندارد

رقیه شده بی تاب، علی خواب ندارد

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 15966 زمان : نظرات (0)

زیبا و با صفا شده ای احتیاط کن

از خیمه ها جدا شده ای احتیاط کن

اوجی گرفته ای و به طوبی رسیده ای

هم قدِّ مرتضی شده ای احتیاط کن

مهتاب روی شانه ی تو آب زیر پات

یک دست تا خدا شده ای احتیاط کن

یک "ان یکاد" نذر خودت کن برادرم

خیلی گرانبها شده ای احتیاط کن

یک لشکر آمده که بگیرد تو را ز من

از بس که دلربا شده ای! احتیاط کن

دستت که قطع شد همگی جنگ جو شدند

حالا جداجدا  شده ای احتیاط کن

دیگه شب آروم نشستن نیست

ای وای حرمله سر زانو نشسته است

مقصود تیرها شده ای احتیاط کن

ماه من تو كجا و خاك كجا

آسمان را سپرده ای به زمین

خوب شد زینبم نبود و ندید

با چه وضعی تو خورده ای به زمین

          ****

با زمین خوردنت من افتادم

خواهرم بین خیمه ها افتاد

یكی از دست های تو اینجاست

بگو آن دیگری كجا افتاد

این همه سال منتظر بودم

بشنوم یك برادر از آن لب

گفتی اما چگونه، شكر

ولی حسرتش ماند بر لب زینب

با چه رویی به خیمه برگردم

چه بگویم جواب طفلان را

تا برایت دعا كند دیدم

جمع كرده رباب طفلان را

با چه رویی حرم روم وقتی

پیكرت را نمی برم عباس

بعد تو وای بر دل زینب

بعد تو وای بر حرم

ترسم از غارت تو  و خیمه ات

این جماعت زحرص لبریزند

نروم میروند سمت خیام

بروم بر سر تو میریزند

غارتش را شروع كرده عدو

آن كه این مشك  پاره را ببرد

با چه وضعی غروب از خیمه

معجر و گوشواره را ببرد

دعا كنیم همین امشب،یه نشونی از اباالفضل،یه نشونی از علی اكبر،یه نشونی از مادر سادات،تو بدنتون باشه و جون بدید،ان شاءالله بی سر بیام ارباب،یكی از شهداست،بنام شهید اباالفضل شفیعی،میگن همیشه میگفت:دوست دارم مثل اباالفضل به شهادت برسم،وقتی افتاده رو زمین،دو تا دستاش از بدن جدا شده،وصیت نامه اش رو از جیبش در اوردند،دیدن نوشته خدایا،اسمم اباالفضله،آرزوم هم اینه مثل عباس دو تا دستام جدا بشه،حتی تو جون دادن هم عاشقا این طور اقتدا میكنن،امشب یاد كنیم از همشون،از همه شهدا،تو خط میگن  نقل مجلس اونها این بوده،یكی میگفته من اباالفضلیم،ان شاء الله مثل عباس دست نداشته باشم،یكی میگفته:من علی اكبریم،ان شاءالله ارباًاربا بشم،چیزی از من برنگرده،یكی میگفته:هر كجا قرار باشه تركش بخوره ،خدا كنه اول یه تركش به پهلوم بخوره،قیامت بتونم پیش مادرم سرم رو بالا بگیرم،یكی از شهدا میگن دیدیم داره میخنده،گفته من همه رو سپرده ام به خود ارباب،هر چی خودش بخواد،هر جوری خودش میپسنده،من همین جور راضی ام،این جوری شهدا عشق بازی میكردند با مولا و آقای خودشون،تو جون دادنشون هم میخواستن اقتدا كنند به اهلبیت،زندگیمون هم ان شاءالله این جور بشه،لبیك به امام بتونیم بگیم،بخدا صدای هل من ناصر ینصرنی حسین،در همه ی زمانها جاریست،كل یوم عاشورا،كل ارض كرببلا،لذا مرحوم آقای نجفی میگه :تو كربلا پرده ها كه كنار رفت،گوش دلم شنوا شد،دیدم صدای زنگ سیدالشهدا بلند شد،با صدای زنگ داره این صدا تو همه ی فضا می پیچه:هل من ناصر ینصرنی،چند ثانیه نكشید،دیدم صدای زنگ حرم عباس بلند شد،صدا داره بلند میشه:لبیك،لبیك،لبیك..این ولایت پذیری رو باید از عباس یاد گرفت،غیرت اباالفضلی در دفاع از دین و حریم ولایت باید داشت،امام حسن در خونه نشسته بود،جلوی در آقا لحظاتی نشسته بود،یه نامرد ملعونی نابینا بود،عصا زنان اومد سمت صدای امام حسن مجتبی،سر این عصا تیز بود،یه میخ بلندی سر این عصا بود،تا رسید كنار اما حسن،این نوك عصا زمین رو لمس كرد،رسید به پای امام حسن،این عصا رو برد بالا محكم كوبید رو پای امام حسن،روایت میگه،از اون طرف پای آقا بیرون زد،آقا رو زمین افتاد،آقا رو برداشتن خونه بردند،آقا قمر بنی هاشم از راه رسید،گفت:حسن جان چیه؟هركاری كرد امام حسن نگفت،آقا پرسون پرسون فهمید كی بوده،بیرون شهر گیر آورد یارو رو ادب كرد،بماند حرفا مفصله،این قدر تعصب به حریم ولایت داشت،عرضم اینه عباس جان وقتی افتادی رو زمین،اقات حسین وسط میدان اومد این خون رو پیشانی رو پاك كنه،دامن عربی رو بالا زد،یه سنگی به پیشونی آقا اصابت كرده،یه تیری به قلب آقا خورد،به سینه ی آقا خورد،هر كار كرد ابی عبدالله،از جلو این تیر رو بیرون بكشه نشد،از پشت سر این تیر رو ابی عبدالله در اورد،مثل ناودانی خون از آقا جاری بود،دست زیر خون میبرد،به آسمان میپاشید،به سر و رو میپاشید،ناله میزد،گفت:خدا تو شاهد باش منو اون دو نفر كشتند،اقا دو تا تیر دل شیعه رو تا قیام قیامت سوزونده،هرچی گریه كنند تمومی نداره،یكی همون تیری كه ابی عبدالله هر كاری كرد از جلو بكشه نتونست،از پشت سر كشید،یكی هم تیری كه به چشم عباس خورد،تصور كنی بیچاره ات میكنه،تیر میخورد به بدن اصحاب،این تیرو با دستشون در می آوردند؛اما اینقدر تیر خورده بود به قمر بنی هاشم، حتی صار کالقنفذ، مثل خار پشت،اینقدر تیر تو بدن آقا بود،اما اینی كه خورده بود تو چشمش،خم شد،تیر رو گذاشت بین دو تا زانوهاش،تا اومد بكشه بیرون،با عمود آهن....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1292 زمان : نظرات (0)

چه خبره امروز حرم عباس، آه نكشی، بخدا قسم همین كه دلت هوای اونجا میكنه، اشكت جاری میشه، محاله اسمت رو جزو زائرها ننویسند، محاله، این پیرهن ها این شالها نشونه ی اینه كه ما در خونتیم.گفت: تو تبریز دو تا لااُبالی بودن، اومدن تو مجلس ، شب تاسوعاست، سینه زنها سینه میزدن، این دو تا هم اومده بودن، تو حسینیه، فقط مسخره میكردن و میخندیدن، سینه زن سینه میزد مسخره میكرد، بلند گریه میكرد، مسخرش میكرد، میون دار رو مسخره میكرد، مداح رو مسخره میكرد، اومدن برن، دم در پاشون خورد به استكان نعلبكی های روضه امام حسین، برداشت از زمین، برد تا دم چایخونه گذاشت و رفت، شب یكی از این دو نفر دید، درخونشون رو دارن محكم میزنن، اومد در رو باز كرد، دید رفیقشه، دار زار زار گریه میكنه و ناله میزنه، گفت: چی شده؟ گفت: من یه خوابی دیدم، اون یكی هم گفت: اتفاقاً منم دیشب یه خوابی دیدم، تعریف كردن دیدن هر دو یه خوابی دیدن، گفت: خواب دیدم آقا ابی عبدالله ایستاده ، كنارش قمر بنی هاشم، مؤدب سر به زیر انداخته، حسین سئوال كرد عباسم، امروز اسم همه ی عزادارامون رو نوشتی؟ بله آقا جان، لیست رو گرفت، ابی عبدالله نگاه كرد، همه رو دید، گفت: داداش اسم دو نفر رو  یادت رفته بنویسی، میگه آقا قمر بنی هاشم سرش رو پایین انداخت، گفت: آقاجان، سیدی و مولای، اینها اومدن سینه زن ها رو مسخره میكردن، فرمود: آره عزیز دلم، اما گردن من حسین حق دارن، دو سه تا از استكان نعلبكی های رو جابجا كردن، حسین همین هم ندیده نمیگیره عباسم.(اگه ناله ات جا بمونه، ضرر كردی، اگه اشكت جاری نشه خجالت زده میشی، روز عباسه)این بچه ها فردا شب اومدن، تو حسینیه لباس عزا پوشیدن، وارد شدن، پیرغلامی است رئیس اون حسینیه، تا دید اینها وارد شدن، یه عده اومدن جلوشون رو بگیرن، گفت: نه اینجا عزاخونه ی امام حسینه، به كسی ربطی نداره، اینها اومدن دم در ، هر دو گریان، گفتن نه ما امروز اومدیم نوكری كنیم به ما بگید ما كجا باید خدمت كنیم، دیگه می خوایم حلقه گوش بشیم در این خونه، حالا آماده ای بسم الله:

رفتی و با رفتنت چه بر سر من رفت

داغ ، داغ سنگینیه، كنار بدن علی اكبر، ناله ها زد ابی عبدالله، زانوش خم شد، اما این عبارات فقط برا، روضه ی عباس اومده،  بان الانكسار فى وجه الحسین، سریع شكسته شد ابی عبدالله، فبكاء، بكاءً شدیدا، بلند بلند كنار بدن عباس داره ناله میزن و گریه میكنه، دشمنم خوب همراهی كرد، همچین كه صدا ناله اش بلند شد، گفتند ببینید چی میگه، فنادا وا اخا وا عباسا، الان انكسر ظهری، همه شروع كردن هلهله كردن، امروز باید صدات غالب بشه، صدا هلهله ها رو حسین نشنوه،

رفتی و با رفتنت چه بر سر من رفت

هرچه توان داشتم ز پیكر من رفت

پشت و پناه یكی دو روزه ی من نه

یك جبل الرحمه از برابر من رفت

اونهایی كه رفتن عرفات میدونن، جبل الرحمه یك كوه بزرگی است میرن روی این كوه می ایستند، كوهی بود پشت حسین، لذا هنوز ابی عبدالله زنده است، اما تا عباس رو زمین افتاد، حسین كنارش نشست، یكی داد میزد، هركی میخواد بره سمت خیمه ها،  علمدار رو زمین افتاد، پناه خیمه ها رو زمین افتاد،

نسیت كمر درد من به خاطر اكبر

دردم از این است كه برادر من رفت

گفتم اباالفضل هست غصه ندارم

عیب ندارد اگر كه اكبر من رفت

زود زمین خوردن من علتش این است

تیغ به بال تو خورد بر پر من رفت

بس كه بلند است هلهله به گمانم

كوفه خبردار شد كه لشكر من رفت

طفل رضیع من را رباب كفن كرد

فكر كنم دیده آب آور من رفت

غیرتی ها كجا نشستن

خواهر من یك به یك به اهل حرم گفت

وای اباالفضل رفت، معجر من رفت

گفت مرا هم ببر به علقمه زینب

گفتم پیش همین خیمه باش مادر من رفت

دل نگران نباش، مادرم سرش رو دامن گرفت، با این بیت چیكار میكنی من نمی دونم.

عباس رفتی و با رفتن تو دست حرامی

تا بغل گوش های دختر من رفت

تن زهرا هم از افتادن تو میلرزد

چه رسد دختركی كه تو پناهش بودی

نشست كنار بدن، گفت داداش تا حالا بچه های من راحت میخوابیدن، خواب به چشم دشمن ها نمیومد، میگفتن عباس هست، رشادتش زبانزد بود، یه حرفی میشنوی، چهار هزار تیرانداز، كنار شریعه، محاصره بكنن، اونهایی كه تو هشت سال دفاع مقدس بودن، میفهمن یعنی چی، تو محاصره ی دشمن، یك نفر به تنهایی بره، به دل دشمن بزنه، ترسی از كسی نداره، یه تنه به دل دشمن زد، چهار هزار تیر انداز شما حساب بكنید، اینها همه زُبده بودن آورده بودن كنار شریعه ی فرات، اگه از این چهار هزار تیرها، فقط ده درصد بخوره، بعد میفهمی كه روایت، تشبیه كردن به كالقنفذ، یعنی مثل جوجه تیغی، تمام بدن پر از تیر، مرحوم آیت الله شوشتری آورده: این همه تیر به بدن باشه، دست هم در بدن نداشته باشی، عمود آهن به فرقت بزنن، وقتی رو زمین بیوفتی، همه ی این تیرها به بدن میرن، ای وای، ای وای، ابی عبدالله میدونه سر نازنین خودش رو زودتر میبرن، گفت:

جان حسین باش روی نیزه مراقب

دیدی اگر سمت كوفه خواهر من رفت

هركاری كردن این سر دیگه رو نیزه وانایستاد، اما اگه سر عباس رو نیزه نباشه، اینها شكست خورده ان، میگن، عباس كو؟ سر رو ، روی نیزه بستن، خیلی از روایات نوشتن، گفت: داداش آخرین لحظات دو تا خواهش ازت دارم، اول اینكه من رو نبر سمت خیمه ها، من از بچه هات خجالت میكشم، یه خواهش دیگه حسین جان، حسین جان هنوز یه چشمم میبینه، اما خون رو چشمم رو گرفته، دست ندارم خونها رو پاك كنم، تو خونها رو پاك كن، یه بار دیگه روی قشنگت رو ببینم، ابی عبدالله خونها رو از چشم عباس گرفت، عباس پشیمون شد از این خواسته اش، دید داداش نشسته داره زار زار گریه میكنه، به پهنه ی صورت داره اشك میریزه، گفت: چرا داری گریه میكنی، گریه نكنم عباس، داداش خوبی مثل تو رو دارم از دست میدم، همه ی لشكرم داره از دستم میره، ابی عبدالله نگاه كرد دید از گوشه ی چشم عباس، داره اشك میآد، داداش تو چرا داری گریه میكنی، تو الان مهمون مادرمی، الان مهمون بابام میشی، یه حرفی زده آخر وفاداری عباسه، گفت: راست میگی داداش، من دارم مهمون مادرت میشم، اما میبینم این لحظه ی اخر، اومدی بالا سرم، سرم رو  دامن گرفتی، حسین، ساعات دیگه كی می خواد سر تو رو  از رو خاك برداره.می خوام بگیم عباس رفتی، نبودی ببینی، بیچاره زینب، از بالای تل داره نگاه میكنه، نه،  كسی نبود سر رو روی دامن بگیره، وشمر جالسٌ علی صدرالحسین،  حسین..........

 

تعداد صفحات : 8

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 59
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 458
  • آی پی دیروز : 610
  • بازدید امروز : 2,838
  • باردید دیروز : 4,076
  • گوگل امروز : 31
  • گوگل دیروز : 38
  • بازدید هفته : 2,838
  • بازدید ماه : 2,838
  • بازدید سال : 1,317,871
  • بازدید کلی : 19,823,699